این نگهبان سکوت شمع جمعیت تنهائی راهب معبد خاموشی ها حاجب درگه نومیدی سالک راه فراموشی ها چشم بر راه پیمایی، پیکی گرمی بازوی مهری نیست خفته در سردی آغوش پرآرامش یأس که نه بیدار شده از نفس گرم امید سرنهاده است ببالین شبی که فریبش ندهد عشوه خونین سحر ای پرستو برگرد! ای پرستو که پیام آور فروردینی بگریز از من، از من بگریز! باغ پژمرده پامال زمستانها چشم بر راه بهاری نیست گرد آشوبگر خلوت این صحرا گردبادی است سیه، گردسواری نیست
+نوشته شده در سه شنبه 85/8/9ساعت 1:13 عصرتوسط م. امید | نظرات ( )
|
ABOUT
م. امید http://BestWave.ParsiYar.com
http://www.esnips.com/user/MrBajour
http://RaRe.IranBlog.com