... وقتي هر دو به صحرا رسيدند قابيل خويشتن را به روي برادرش هابيل انداخت و او را كشت.
آنگاه باريتعالي به قابيل گفت :با برادرت هابيل چه كردي ؟
قابيل گفت : من چه ميدانم ، مگر من نگهبان برادرم هستم !
اين ماجراي نخستين برادر كشي بود از زبان انجيل
آري
رفتن ، بودن ، ماندن ، رفتن يا نرفتن ، مسئله اين است . مسئله اين بود ؟ نه نبود .
بودن يا نبودن بود ، آره اين بود ، بود كه بود ، ديگه نيست ، ماندن يا نماندن مسئله اين است .
اما
چه كسي مي داند عشق ( كمك كردن ) ماندن است يا رفتن ، رسيدن است يا نرسيدن ؟
حقيقت است يا دروغ ؟ عزت است يا ذلت ؟ قرباني كردن است يا فنا شدن ؟
سلام/کمک کردن خوبه ولي نه هر کمکي و نه در هر شرايطي و نه به هر کسي/ کمک کردن خيلي خوبه به شرطي که از راه خودت غافل نشي و بعد از کمک به راهت ادامه بدي/کمک کردن خيلي خوبه به شرطي که از روي عقل باشه نه احساس چون کسي که شما نميشناسيش و يک دفعه ازت کمک ميخواد اگه از روي احساس باهاش برخورد کني چندان عاقلانه نيست